بگو باران نبارد

از من همین کلمات برای تو می‌مانند

همین نجواهای نشسته

بر سپیدیِ برفِ برگْ برگِ روزان

بر سوسوی سورِ ستارگانِ شبان

شکننده و لرزان

و گریزان از تکرار

 

از من همین کلمات برای تو می‌مانند

هرچند با باران خلوت بسیار داشته‌ام

بگو باران نبارد

هم‌آغوشی باران و کلمات

همین عاشقانه آرام را هم از تو خواهد گرفت

 

از دفتر تاب رنجوری


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها